شوکران

شوکران

ادبیات ایرن و جهان (بعد تو شال عزاست بر گردن شعرهای من)

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 19
بازدید هفته : 27
بازدید ماه : 160
بازدید کل : 14025
تعداد مطالب : 96
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



آدمی دو قلب دارد

آدمی دو قلب دارد

 

قلبي كه از بودن آن با خبر است و قلبي كه از حظورش بي خبر.


 

قلبي كه از آن با خبر است همان قلبي ست كه در سينه مي تپد

 


 

همان كه گاهي مي شكند

 


 

گاهي مي گيرد و گاهي مي سوزد

 


 

گاهي سنگ مي شود و سخت و سياه

 


 

و گاهي هم از دست مي رود...

 



 

با اين دل است كه عاشق مي شويم

 


 

با اين دل است كه دعا مي كنيم

 


 

با همين دل است كه نفرين مي كنيم

 


 

و گاهي وقت ها هم كينه مي ورزيم...

 




 

اما قلب ديگري هم هست.قلبي كه از بودنش بي خبريم.

 


 

اين قلب اما در سينه جا نمي شود

 


 

و به جاي اينكه بتپد.....مي وزد و مي بارد و مي گردد و مي تابد

 


 

اين قلب نه مي شكند نه ميسوزد و نه مي گيرد

 


 

سياه و سنگ هم نمي شود

 


 

از دست هم نمي رود

 




 

زلال است و جاري

 


 

مثل رود و نسيم

 


 

و آنقدر سبك است كه هيچ وقت هيچ جا نمي ماند

 


 

بالا مي رود و بالا مي رود و بين زمين و ملكوت مي رقصد

 



اين همان قلب است كه وقتي تو نفرين مي كني او دعا مي كند


 

وقتي تو بد مي گويي و بيزاري او عشق مي ورزد

 


 

وقتي تو مي رنجي او مي بخشد...

 



 

اين قلب كار خودش را مي كند

 


 

نه به احساست كاري دارد نه به تعلقت

 


 

نه به آنچه مي گويي نه به آنچه مي خواهي

 




 

و آدمها به خاطر همين دوست داشتني اند

 


 

به خاطر قلب ديگرشان

 


 

به خاطر قلبي كه از بودنش بي خبرند

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: مهران یزدانی تاريخ: پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

من با تاب من با تب خانه ای در طرف دیگر شب ساخته ام. من دراین خانه به گمنامی نمناک علف نزدیکم و صدای ظلمت را وقتی از برگی می ریزد. و صدای سرفهء روشنی از پشت درخت عطسهء آب از هر رخنهء سنگ چکچک چاچله از سقف بهار و صدای صاف باز و بسته شدن پنجرهء تنهایی. و صدای پاک پوست انداختن مبهم عشق متراکم شدن ذوق پریدن در بال و ترک خوردن خوداری روح تپش قلب شب آدینه شیههء پاک حقیقت از دور و صدای کفش ایمان را در کوچهء عشق و صدای باران را روی پلک تر ع ش ق من به آغاز زمین نزدیکم آشنا هستم با سرنوشت تر آب عادت سبز درخت روح من در جهت تازهء اشیا جاریست

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to nasimshomal.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com